نوید رهایی از فرقه تروریستی رجوی
سیاسی ، تحلیلی ، خبری
نوید رهایی از فرقه تروریستی رجوی

 
تاريخ : سه شنبه دهم خرداد ۱۳۹۰

كالين پاول، وزير خارجه امريكا وضعيت سازمان مجاهدين خلق را به عنوان يك سازمان تروريستي خارجي تغيير داد و در اين تغيير جديد دو نام مستعار گروه را نيز شامل ميشود. طبق بيانيه 15 اوت توسط كفيل سخنگوي وزارت خارجه تام كيسي، شوراي ملي مقاومت ايران و شوراي ملي مقاومت نيز همراه با سازمان مجاهدين خلق به عنوان سازمانهاي تروريستي خارجي شناخته شده و دارائيهاي هردو گروه و افراد مرتبط طبق دستور اجرايي 13224 بلوكه خواهند شد.

    وزير خارجه سازمان مجاهدين خلق را در سال 1997، تحت قانون مهاجرت و مليت، به عنوان سازمان تروريستي خارجي طبقه بندي كرد، و مجددا در سال 2001 پيرو بخش 1(بي) از دستور اجرايي 13224 اين كار را انجام داد. اين دستور (اصلاح شده) وزير را قادر ميسازد گروههاي خارجي و افرادي را كه – در مشورت با دادستان كل، وزيرخزانه داري و وزير امنيت ملي- تشخيص ميدهد با اعمال تروريستي خطري را متوجه امنيت ملي امريكا و شهروندان اين كشور، سياست خارجي يا اقتصاد ايالات متحده ميسازند به عنوان تروريست معرفي كند.

   اصلاح دستوراجرايي 13224 براي افزودن شوراي ملي مقاومت به نام مجاهدين بر اساس اطلاعات بدست آمده از منابع مختلف، مبني بر اينكه اين شورا به عنوان قسمتي از مجاهدين عمل كرده و عمليات تروريستي مجاهدين را حمايت كرده، صورت گرفته است. 

نقض حقوق بشر توسط سازمان مجاهدين

  در طول دهه گذشته، اعضاي سابق گزارشهايي را در رابطه با نقض حقوق بشر و بدرفتاري در درون سازمان ارائه داده اند. گزارشهاي اخير اغلب نشان ميدهند كه اعضايي كه رهبري سازمان را به نقد ميكشند شديدا و بطور سيستماتيك تنبيه ميشوند. اين كار اكنون به مرحله اي رسيده كه اعضاي ناراضي بدون محاكمه به زندانهاي عراقي منتقل ميشوند.

  بيانيه مسعود طيبي

  مسعود طيبي در ژوئن 2002 به آلمان امد تا درخواست پناهندگي كند. وي از سال 1978 عضو سازمان مجاهدين بود. در زمان خروج وي معاون ستاد مشترك ارتش و عضو شوراي مركزي بود. بر خلاف بسياري از اعضاي سابق، طيبي قادر بود بدون هيچگونه آزاري از جانب مجاهدين از عراق فرار كند. برخلاف ديگران، از آنجا كه وي مستقيما ازعراق وارد اروپا شد، مجاهدين نميتوانستند وي را به كار كردن براي وزارت اطلاعات ايران متهم كنند. مجاهدين اغلب اين عنوان را به منتقدين خود ميدهند.

 وقتي طيبي به اروپا رسيد بيانيه اي را منتشر كرد و علل جدا شدن از مجاهدين را بيان نمود. وي علل اصلي را به صورت زير بيان كرده است:

    ديكتاتوري محض مسعود رجوي(رهبر مجاهدين)، رعايت نشدن حقوق بقيه.

  نبودن آزادي در اين سازمان

 محروم بودن از حق انتخاب و جلوگيري از تجمع اعضا در كنارهم و يا بحثهاي دوستانه.

 جلوگيري از ارتباط اعضا با خانواده هايشان

  تفتيش عقايد اعضا و گزارش اجباري از آنچه درذهن اعضا حتي درخواب بر آنها ميگذرد به سازمان

  محاكمه دروني بيش از 50 تن از اعضا و نايب رئيس سازمان مجاهدين درحضور حدود 2000 نفر بدون هيئت منصفه يا وكيل مدافع. خود مسعود رجوي قاضي و دادستان اين محاكمه ناعادلانه بود كه در تابستان 1380 برگزار شد.

   زنداني كردن و شكنجه- بصورت احساسي، فيزيكي وروحي- اعضايي كه خواستار جدايي از سازمان هستند اما سازمان به آنها اجازه خروج نميدهد.

   مخالفت با هر انتقادي كه ممكن است به پيشرفت استراتژي سياسي و نظامي كمك كند.

  سركوب انتقادهاي اعضاي سازمان يا مسئول شوراهاي بالاتر؛ اين به صورت اصول مند صورت ميگيرد، و اگر كسي با عقايد سازمان مخالفت كند به شديدترين وجهي محاكمه خواهد شد. اين تنبيه ها شامل موارد زير ميشوند: 1. قبول كردن اتهام خيانت به سازمان مجاهدين به صورت اعتراف كتبي؛ 2. در يك نشست درون سازماني مسعود رجوي اعلام كرد كه 400 نفر هستند كه مخالف سازمان ميباشند و ميخواهند سازمان مجاهدين را ترك كنند؛ 3. زنداني كردن اين افراد براي حداقل 2 سال، يا پنج سال براي اعضاي دائمي و درجه نايب رئيسي. براي اعضا از هر يگان ارتش زندان بيش از پنج سال ميباشد.

  يكي از انتقادات اصلي اعضاي سابق سازمان درباره ساختار داخلي سازمان است. طوري كه آن را به صورت نظم آهنين حاكم بر اعضا توصيف ميكنند به نحوي كه براي مجبور كردن اعضا به "تسليم شدن دربرابر رهبري رجوي" حقوق بشر نقض ميشود. اما توصيف نظم آهنين نميتواند رفتار مجاهدين نسبت به اعضايش را به طور كامل تعريف كند. آخر، ارتشها براي جنگيدن به نظم آهنين وابسته هستند. اما اعضاي سابق ميدانند كه كنترلي كه بر آنها صورت ميگيرد مشابه كنترل در يك ارتش كلاسيك نيست. اگرچه اكثر اعضاي سابق ميدانند كه در فرقه شخصيتي حضور داشته اند، ابزار كافي براي توضيح اين مسئله را ندارند.

 به گفته يان هاوارد از مركز تحقيقات فرقه، تمام فرقه ها از ويژگيهاي يكساني برخوردار هستند.  توصيف هر فرقه اين است كه به اعضايش تلقين مي­كند؛ يك جامعه­ي توتاليتر بسته ايجاد مي­كند؛ رهبر خود-منصوب و كاريزماتيك دارد؛ معتقد است كه هدف وسيله را توجيه مي­كند؛ و ثروت­اش به اعضا كمكي نمي­كند. وي همچنين مي­گويد كه كساني كه جذب مي­شوند افراد خاصي هستند؛ باهوش، ايده­آليست، تحصيل كرده با وضع اقتصادي مناسب و از نظر فكري مشتاق و كنجكاو.

 مجاهدين تمام اين ويژگي­ها را دارند، و اين استفاده از تكنيك­هاي روانشاسانه­ي كنترل ذهن است كه اعضاي سابق "انضباط آهنين" مي­نامند­اش. دنياي دروني مجاهدين، اگر هم تابحال درباره­اش كاوشهايي صورت گرفته شده باشد، هنوز براي ناظران غربي يك راز محسوب مي­شود و اين سياست عمدي مجاهدين است كه چنين حالتي وجود داشته باشد. بخاطر همين، اهميت كمي براي اين ويژگي سازمان قائل شده­اند. با وجود اين فرهنگ فرقه يكي از خطرناك­ترين شكل­هاي جامعه است. اول، چون اعضا را از ابتدايي­ترين حقوق انساني محروم مي­كند. مجاهدين ازدواج­ها و بعدا طلاق­هاي اجباري را هدايت كرده، بچه­ها را از والدين­شان جدا كرده و آنها را به هواداران سازمان در كشورهاي مختلف سپرده است. اما موارد ناراحت­ كننده­تري نيز از محرمانگي دنياي دروني آنها پديدار شده است.

 سازمان عفو بين الملل در گزارش سال 2002 خود، درحاليكه نتوانست به صدها مورد شكايت درباره نقض حقوق بشر در كمپهاي سازمان رسيدگي كند، به يك جمله بسنده كرده است:

     "گزارشهاي تاييد نشده­اي وجود دارند مبني بر اينكه سازمان مجاهدين خلق ايران، يك گروه سياسي مسلح، با اعضاي خودش در پايگاه­هايش در عراق بدرفتاري مي­كند. سازمان مجاهدين اين گزارشها را تكذيب مي­كند اما نتوانسته اطلاعات متقاعد كننده به عفو بين الملل نيز ارائه دهد."

  دليلي كه شايد بتوان گفت خطرناك بوده فرهنگ فرقه را ثابت مي­كند اين است كه اعضايش را مجبور به اطاعت و فرمانبرداري مي­كند، همانطور كه در واقعه 11 سپتامبر در نيويورك ديده شد؛ در اين صورت اعضا قادر هستند كارهايي خطرناك و باورنكردني انجام دهند. آيا ممكن است اين دليل هماني باشد كه دولت بخاطرش سازمان را در ليست سازمان­هاي تروريستي قرار داده؟ يا اينكه تحليل قابل قبول­تري بر اساس موشكهاي آنان در ايران، كه غيرنظاميان زيادي را كشته، دارند؟ يا شايد هم تامين مالي، آموزش و كمك به ارتش آزاديبخش ملي، شاخه نظامي مجاهدين، توسط صدام دليل اصلي باشد؟ 

دادن نام فرقه به مجاهدين شايد به اندازه تروريست خواندن آنها در شرايط سياسي موثر نباشد، اما ايران اينترلينك معتقد است كه اين ويژگي ساختاري آنها است كه آنها را خطرناكتر ميكند، نه تنها براي خود اعضاي آن بلكه براي مردم ايران، براي جوامع غربي كه ممكن است درآينده تحت تاثير فعاليتهاي آنها قرار بگيرند. مجاهدين، به عنوان فرقه، فقط از محرك دروني خود و حكم هاي دروني خود اطاعت ميكند. مجاهدين خودشان را فراتر از قلمرو كشور، دولت يا سازماني ميدانند (بجز صدام كه مديون وي هستند). اگر قرار است با آنها برخورد شود، به اين ويژگي بايد توجه خاصي شود. اكنون سازمان درحال انتقال 300 تن از اعضاي عاليرتبه خود، از جمله رجوي، به اروپا ميباشد. درصورت اقدام غرب درعراق، رجوي بقيه نيروها را براي حمله به ايران اعزام خواهد كرد. به نظر ايران اينترلينك، مسعود رجوي مغز متفكر و صاحب تمام فعاليتهاي سازمان مجاهدين است و بايد وي را طبق قانون تروريسم سال 2000 مسئول اعمال سازمان دانست.  

       



ارسال توسط نوید رهایی

اسلایدر