نوید رهایی از فرقه تروریستی رجوی
سیاسی ، تحلیلی ، خبری
نوید رهایی از فرقه تروریستی رجوی

 
تاريخ : یکشنبه یکم خرداد ۱۳۹۰

سلام و درود به همه دوستانم در اشرف

 من کریم غلامی هستم دو سال پیش از این جهنمی که شما الان در آن اسیر هستید نجات یافتم و الان در اروپا آزادانه زندگی میکنم ولی هرگز یاد و خاطره شما را فراموش نکردم و همیشه برایتان دعا کردم که سالم و تن درست باشید و دست خدا همیشه بالای سرتان باشد.

 خطاب من به دوستان، خواهرانم و برادرانم که مجروح و بیمار هستند ما برای آزادی و رهایی مبارزه کردیم پس خودتان را اسیر و در بند ظلم و ستم رجوی ها نگه ندارید ما انسانهای آزاده ای هستیم و شعار ما آزادی است چرا پس در بند باشیم.

 دوستان عزیزم که تک به تک منو میشناسید

 مراد رمضانی، ایرج پورشاهی، فریدون زارع، طاهر احمد خان بیگی، محمد حسینی، احمد، قاسم و همه شما که تک به تک منو میشناسید در دنیای آزاد همیشه برای ما امکان درمان و بهبودی وجود داشته ولی طی همه این سالیان ما را در اسارت نگه داشتند و از نعمت سلامتی و درمان و آزاد زندگی کردن محروممان کردند ولی خود رجوی ها مثل پادشاه زندگی میکنند همه آن چیزهایی که ما را از آن محروم کرده اند بوفور استفاده میکنند.

 عباس را به یاد بیاورید فرهاد را به یاد بیاورید چگونه در سکوت و بیماری جان دادند در حالی که میشد همه آنها را درمان کرد ولی رجوی های جنایت کار حتی به آنها هم رحم نکردند و گذاشتند تا آنها در درد و رنج و بیماری جان بدهند آیا این حق ما نیست که بهبودی خودمان را به دست بیاوریم و آزادانه زندگی بکنیم.

 ای دوستان و ای خواهران و ای برادران عزیزم آزاد زندگی کردن حق همه ما است، پس خودتان را اول از همه از قید و بند و اسارت مشکلات و زنجیرهای ذهنی و ترس رها کنید همه چیز فقط یک تصمیم است حرکت کنید و خودتان را از آن جهنمی که رجوی های جنایتکار برایتان ساخته اند نجات دهید. نگذارید که آنها بخاطر حفظ زندگی کثیفشان خون بیشتری را از شما به زمین بریزد لحظه ای که از آن اسارتگاه و جهنم پا به بیرون بگذارید طعم شیرین آزادی را خواهید چشید و خواهید دید که آزادی و آزاد زندگی کردن چه نعمتی است که رجوی های جنایتکار ما را از آن محروم کرده بودند.

 یکبار به لیست شهدای اخیر که در درگیری فروردین جان دادند نگاه کنید چرا چرا چرا هرگاه به عکسهای این شهدا نگاه میکنم تمام وجودم مملو از درد و اندوه میشود آخر چرا، وقتی به یاد سعید و مجید می افتم قلبم افسرده و به درد می آید و بهمن عتیقی که به درستی پدرش به دادخواهی برخواسته سال 2005 وقتی بهمن عتیقی به یکان ما آمد یادم می آید او میخواست از زندان اشرف برود ولی با فشارها و تهدید او را نگه داشته بودند تقریبا سوژه همه نشستها بود یکبار یادم است در یکی از نشستهای درون تشکیلاتی بهمن را بزور پای میکروفون آوردند و برای همه واضح بود حرفهایی که میزند مال خودش نیست و به اجبار حرف میزند به یاری خدا مقاله ای در این باره مینوسم و بطور کامل این جنایت را افشاء خواهم کرد. باید از این رجوی های جنایتکار و ترسو و بزدل پرسید بجای این همه روضه خواندن و به کشتن دادن عزیزانمان به فکر نجات آنها باشید و نگذارید خون بیشتری از عزیزانمان به زمین ریخته شود، باید از مریم رجوی پرسید چرا وقتی دیدی اوضاع در عراق به هم ریخته و خطر ناک شده به فرانسه فرار کردی و جان خودت را نجات دادی و مسعود رجوی تو چرا در سوراخ موش قایم شدی، وای بر شما باد که این چنین ستمگر و جبار هستید، تازه روضه هم میخوانید که کاش پیش شما بودم سئوال این است که چرا نیستی چرا خودت در صف مقدم نیستی مگر همه اینها خیانت و جنایت و ترسو و بزدل بودن شما را نشان نمیدهد.

 دوستان، خواهران و برادران عزیزم

 زندگی در دنیایی آزاد و رها حق همه ما است خودتان را از آن زندان بزرگ که شما را به اسارت نگه داشته اند نجات دهید همه چیز فقط به یک اراده و تصمیم شما بستگی دارد لحظه ای که اراده کنید پایان همه دردها و رنج ها است به دروغ هایی که به شما گفته میشود باور نکنید پشت آن حصار که دور شما را گرفته دنیای دیگری وجود دارد پس همین حالا تصمیم بگیرید و اراده کنید تا رها شوید.

 ایران قلم، آلمان، بیست و یکم می 2011



ارسال توسط نوید رهایی

اسلایدر